بسم الله
برنامه "بیان جاودان" را از سایت "راسخون" دانلود کردم و داشتم نگاه می کردم که به چند تا نکته برخوردم که دیدم بد نیست به شما هم بگم.
اگه این برنامه رو ندیدید اول یه مقدمه بگم براتون: این برنامه عصر پنچ شنبه ها از شبکه قرآن پخش میشه و در مورد حفظ قرآنه با حضور استاد محمدمهدی طباطبایی، پدر آقا محمدحسین (که من فوق العاده هر دو این بزرگواران رو دوست دارم). هر جلسه هم یکی دو تا مهمان دارند که از حافظان قرآن هستند، اون جلسه هایی که بچه ها رو می آرن، خیلی دوست دارم و کلی چیز یاد می گیرم.
خب حالا اون چند تا نکته ای که گفتم به نظرم اومد:
1) استاد طباطبایی می گفتن که بچه در هفت سال اول تولد امیر هستش (این که یه حدیثه و حتما همتون شنیدید)، بعد می گفتن که توی این سن باید ببینید که خود بچه چه چیزی رو انتخاب می کنه و شما هم همون کار رو بکنید براش. مثلا اگه بچه ای خودش نسبت به حفظ قرآن علاقه نشون داد، شما هم باهاش قرآن کار کنید.
توی یکی از برنامه هاشون یه دختر خانمی رو آورده بودن با مادرش، حدود 12 سالش بود و از 3 سالگی کار حفظ رو شروع کرده بود. مادرش می گفت که حفظ جزء 1 رو از 4-5 سالگی شروع کرده، می گفت گاهی اوقات پیش می اومد که خسته می شد و گریه می کرد که نمی خوام حفظ کنم، این جور موقع ها، من دست می کشیدم و صبر می کردم، چند روز، یکی دو هفته و گاهی هم یک ماه، بعد خودش می آمد و باز گریه می کرد که مامان من حافظ قرآنم چرا شما اصلا با من کار نمی کنید. آقای طباطبایی گفتن که این مادر کاملا کار درستی انجام داده. (البته به نظر من کار آموزش با بچه ها را باید آنقدر شیرین و جذاب و غیرمستقیم انجام داد که بچه به هیچ وجه و در هیچ زمانی احساس خستگی و دلزدگی نکنه.) بعد من خودم این صحبت ایشون رو چسبوندم به مطالبی که از کتاب "دکتر هفت ساله" خونده بودم و به یه نتایجی رسیدم. اول این که فکر کردم خب چی شد که خود آقا محمدحسین به حفظ قرآن علاقه نشون داد؟ مادر ایشون، معلم قرآن بود و محمدحسین رو با خودش سرجلسات می برد، وقتی دوسالش شده بود، پدر و مادرش می بینن که خودش خود به خود و در اثر حضور مداوم در جلسات، جزء 30 رو کامل حفظ شده، به همین خاطر پدرشون به فکر می افته که این علاقه و استعداد رو جهت بده و شروع می کنه به کار کردن قرآن با ایشون. البته اینو بگم که آقا محمدحسین در سن 5 سالگی که حافظ کل فرآن شد، با آیات قرآن تکلم هم می کرد، یعنی هر چه سوال ازش می پرسیدند با آیات قرآن جواب می داد و چقدر هم بعضی از جواب هایش عمیق است، یعنی قرآن را با تمام گوشت و پوست و خونش قراگرفته بود نه این که یه کار ذهنی انجا داده باشه.، تازه قبل از این که چنین تسلطی بر قرآن پیدا کنه، همین کار تکلم رو با احادیث انجام میداد. حالا چی می خوام بگم؟ می خوام بگم که هر چیزی و کاری که پدر و مادر بهش علاقه نشون بدن، بچه هم به اون سمت گرایش پیدا می کنه. اگر شما اهل تلویزیون و سریال و فیلم سینمایی هستین، بچه تون هم به تلویزیون علاقمند میشه، اگه دائم پای کامپیوتر هستین مثل من، بچه تون عشق کامپیوتر بار میاد، اگه می خواین کتاب خون باشه، باید خودتون جلوش کتاب بخونین، حالا اگه محمدحسین به قرآن علاقه پیدا کرد، به این دلیل بود که پدر و مادرش دائم با قرآن در ارتباط بودن و خودشون معلم قرآن بودن و قبل از تولد محمدحسین، با همدیگه شروع به خفظ کل قرآن کردن.
من هم از وقتی که با قرآن ارتباط بیشتری برقرار کردم و بیشتر تلاوت می کنم، علی هم همش می خواد قرآن بخونه.
2) یه نکته دیگه هم که به ذهنم رسید، نحوه برخورد آقای طباطبایی با بچه هاست از جمله با بچه خودش. همیشه بچه ها رو با لفظ آقا یا خانم صدا می کنن و از فعل های جمع براشون استفاده می کنن و خیلی بهشون احترام می ذارن، توی همین کتاب "دکتر هفت ساله" که گفتم هم این موضوع مشهوده، وقتی راجع به محمدحسین صحبت می کنن، از لفظ "ایشون" استفاده می کنن، حتی یه بار به یکی از علما می گن که من چند تا دست خط قرآنی رو به ایشون عرضه کردم و ایشون خط جناب نیریزی رو انتخاب کردن، فکر کنین! به بچه 2 ساله چند تا قرآن نشون دادن که اون خودش انتخاب کنه. من این احترام بین والدین و فرزندان رو در بچه های قرآنی دیگه هم مشاهده کردم. مسلما این احترام متقابله و همون طور که پدر و مادر به بچه احترام میذارن، بچه هم به همون شکل با اونها رفتار می کنه. ضمن این که با این روش، حس اعتماد به نفس در بچه تقویت می شه و احساس می کنه شخصیت داره، به همین دلیله که به راحتی می تونه در سن 6-7 سالگی در جمع های چندهزار نفری حاضر بشه و برنامه اجرا کنه و بدون هیچ اصطرابی به سوالات متعدد علما جواب بده.
پ.ن: عرض ارادت خدمت مادر:
زهرا (س) اگرنبود حدیث کسا نبود
زینب (س) نبود و واقعه ی کربلا نبود...